گفتن و گفتن باز، گفتن آن هنگام که بازگفتن ضروری‌ست، این است تکلیفِ ما، که می‌فرساید برترین توانِ ما و…
آن‌چه در پی می‌آید، بخشی از کتاب نوعِ بشر اثر روبر آنتلم است. در سال ۱۹۴۷ منتشر شده. تجربه‌ی روز…
به آهسته‌گی، درین شب‌هایی که می‌خوابم بی‌آن‌که بخوابم، متوجّه شدم چه نزدیک‌اید، نزدیکی‌ئی آن دورها، دوردست‌ها. بعد، خودم را قانع…
تقریبن هر روز، نامه‌هایی به دست‌ام می‌رسد. نامه‌ها دائم از من سوآل می‌کنند. اغلب سکوت اختیار می‌کنم. با این همه،…
چهارم ماه می ۱۹۷۵ کریستیان لیموزنِ عزیز، غیاب به من می‌آید، می‌آید که برایم ضروری‌ست. تصمیم به غیاب نمی‌گیرم،…
شبحِ دست‌ها، نقشِ دستان است، که در غار است، مربوط به دوره‌ی ماگدالنیان در اروپای زیر-اطلسی ست. دست‌ها، گشوده، نهاده…
این تخته‌های خیس فاصله را کم نزدیک‌‌مان می‌کند تخته‌های خیس و باد شاخ و برگ‌ها را از جا بلند می‌کند…
در سال‌های هول و وحشت به وقتِ پاک‌سازی‌های بزرگ هفده ماه از عمرم را در صفِ زندان گذراندم روبروی زندان‌های…