نگاهداریی گلِ سرخ، نگاهداریی خروش وَ، به وقتِ ناپدید شدن، خارج از تمامیی خاطرات، به یاد آوردن: تسلّیی مگو، دوام…
نامه
هرچه کنیم، بینهایت کوچک، بیاندازه ناچیز است، به چشم نمیآید، نامرئیست، شاید اصلن به حساب نیاید، امّا اگر بخواهیم خودمان…
ما همهگی به سمتِ ویرانی میرویم: هرکس به شیوهی خودش، با شجاعت و شهامت، یا با ترس و بزدلی، با…
یکی ممکن را مینامد، و ممکن را میخواهد. آن یکی به ناممکن پاسخ میدهد. میانِ این دو حرکتِ ضروری و…
در نهایت راهِ خروجی در کار نیست، هیچ چیز باعث نمیشود از گفتنِ این حرف صرف نظر کنم. امّا این…