۱۴ اکتبر ۱۹۶۸
مارگوریتِ عزیز،
از ماهِ ژوئیه همدیگر را ندیدهایم. آنموقع، وقتی همدیگر را ترک میکردیم، قرار گذاشتیم تا آنچه ناماش را «بولتن» گذاشته بودیم، منتشر کنیم. از آن موقع مُدام بهش فکر میکنم. گمان میکنم هیچوقت مثلِ امروز درمانده و ناتوان نبودهایم، در عینِ حال، خواستِ کمونیسم هم هیچگاه مثلِ امروز نیازمندِ تائید و تصدیق نبوده است. چگونه؟ نه به صورتِ آرام و سنتّی، که با زیرِ سوآل بردنِ هرچیز و همهچیز. طوری که ما را، مای وابسته به دیگران را، مجبور کند، وادار کند تا به انقلابِ انقلاب، به انقلابی در انقلاب برسیم. ضرورتن، هرچه کنیم، بینهایت کوچک، بیاندازه ناچیز است، به چشم نمیآید، نامرئیست، شاید اصلن به حساب نیاید، امّا اگر بخواهیم خودمان را مشغولِ این چیزها کنیم تا شاید دست به کار شویم، همان بهتر که همین حالا پا به گور بگذاریم، و یا شجاعت داشته باشیم، اعتراف کنیم که به طرفِ مقابل پیوستهایم. خواستِ کمونیسم: آیا حاضریم، قادر به پاسخ دادنایم؟ با قدرتی که در دست داریم، با قدرتی که نداریم؟ آیا خواستِ کمونیسم ما را ترک کرده است؟ این سوآلیست که از خودم میپرسم، و از شما، دوستِ بسیار نزدیکام.
ژینت را میبوسم و شما را میبوسم.
موریس
ـــــــــــــــــــــــــــ
منظور از «بولتن»، بولتنِ کمیتهی مبارزهی دانشجویان – نویسندهگان است که نخستین شمارهاش زیر عنوان «کمیته» در اکتبر ۱۹۶۸ منتشر میشود. «کمیته» را روبر و مونیک آنتلم، مارگوریت دوراس، دیونیس ماسکولو، میشل لریس، موریس نادو، لوئی رنه دِ فوره، موریس بلانشو و… بنیان میگذارند.