موش میگفت: «آه، دنیا روز به روز تنگتر میشود. پیشتر آنقدر بزرگ بود که ازش هراسان بودم، میدویدم، میدویدم و خوشحال بودم که آن دوردستهادیوارهاییست که از هرطرف بالا میرود. دیوارها آنقدر سریع به سمتِ هم دویدند که هنوز چیزی نشده به آخرین اتاق رسیدهام، آن گوشه هم تلهایست که دارم به سویش میدوم». «کافیست راهات را عوض کنی». این را گربه گفت. پیش از آنکه موش را بخورد.
فارسیی پرهام شهرجردی